گفت و گو با منوچهر خلیلیان

  • مدیر وبسایت
  • پائیز 1402

«خیلی خوشحال شدم که از شرکت با من تماس گرفتند » ، «چند سالی بود که کلا خبری نداشتیم»، « دلمان برای دوستان و همکارانمان خیلی تنگ می شود» ، « به همه سلام برسانید» و ... این جملات بیشترین جملاتی است که همکاران قدیمی و بازنشستگان آریاساسول در گفت و گو با نوید آریا می گویند و دوست دارند راه ارتباطی با شرکت به نحوی برقرار بماند. بسیاری از بازنشستگان هنوز در سن و سالی بوده اند که پس از بازنشستگی دوباره در مجموعه ای دیگر فعال شدند و برخی دیگر همچون منوچهر خلیلیان با توجه به شرایط سنی و محیط زندگی و خانواده دیگر شغلی را در پیش نگرفته و در کنار تنها عضو خانواده اش مانده است. 

منوچهر خلیلیان از جمله نیروهای قدیمی جذب شده در سال 86 است که در سال 98  در سن 58 سالگی بازنشست شده است. او که در حال حاضر 63 سال دارد، درباره ورودش به شرکت پلیمر آریاساسول می گوید: شروع کار من از سال 63 بود و در پروژه های مختلفی کار می کردم تا اینکه در سال 81 از پتروشیمی اصفهان به پتروشیمی برزویه در عسلویه رفتم در ادامه هم به عنوان پیمانکار به آریاساسول پیوستم. 

وی افزود: در سال 86 تعداد زیادی از پرسنل آریاساسول جذب شدند و من از همان ابتدا در انبار جنرال و یدکی به صورت 14 – 7 حضور داشتم.  

او که دیپلم علوم تجربی دارد در مورد سال های ابتدایی فعالیت آریاساسول و در زمان عملیات ساخت ، گفت: بیشتر کار ما با همکاران پایلوت بود. آن زمان قطعات زیادی وارد پروژه می شد که وظیفه ما شلف بندی و کدگذاری بود. بخش زیادی از زمانی که پیمانکار بودم و پس از آن صرف همین عملیات شلف بندی و کدگذاری قطعات در انبار شد. 

خلیلیان افزود: در سال 81 که به عسلویه آمدم هنوز عمده شرکت ها مثل برزویه و آریاساسول در مرحله ساخت بودند و ما به عنوان واحد انبار با مسئولان خرید و انبار در سایر شرکت ها در ارتباط بودیم.

این عضو قدیمی خانواده آریاساسول با اشاره به محدودیت های امکاناتی که در دهه 80 در منطقه عسلویه و در آریاساسول وجود داشت ، گفت: آن زمان امکانات رفاهی کارکنان در عسلویه محدود بود؛ یک خوابگاه به نام «کرمانشاهان» داشتیم که خیلی شلوغ بود و 4 یا 6 نفره در هر اتاق مستقر بودیم. یک رستوران بود که کارکنان همه شرکت ها به آنجا می آمدند و برای غذا صف کشیده می شد. در سال 86 که من به آریاساسول آمدم خوابگاهی به نام «کوهستان» داشتیم که آنجا هم شرایط خوبی نداشت. البته بیشتر زمان حضور ما در سایت بود و زمان محدودی فقط برای خواب به کمپ می رفتیم.  

این بازنشسته آریاساسول با تاکید بر اینکه سالهای ابتدایی شروع به کار  تعامل زیادی با شرکت های خارجی وجود داشت ، افزود: مراحل ساخت پروژه ، عملیات سنگینی بود و اگر از قبل در مورد تامین تجهیزات و هماهنگی با بخش های مختلف تجربه نداشتیم، نمی توانستیم همکاری را ادامه دهیم. 

وی در پاسخ به این سوال که آیا در جریان این پروژه و در طول دوران کار خود روندی برای انتقال تجربیات وجود داشته است، گفت: در بیشتر بخش های ساخت پروژه همیشه همکاری خوبی وجود داشت و بخش آموزش کمک زیادی به ما می کرد. در واقع ما با توجه به تجربیات قبلی و همکاری در پروژه ، تجربه بیشتری کسب می کردیم و این تجربیات با دیگر همکاران مشترک بود . در واقع به این فضای اشتراکی  برای کسب تجربه اهمیت داده می شد. در عین حال آموزش وجود داشت و هر 6 ماه یک بار تجهیزات به روزرسانی می شد تا همه بخش ها در شرایط متعادل و آماده باقی بمانند. 

خلیلیان افزود: سطح و شرایط کارکنان در پروژه یکسان نبود ، بعضی ها دیپلم و بعضی لیسانس و یا بالاتر بودند  اما فرصت برای کسب تجربه فراهم بود و آنقدر اتفاقات و موضوعات کاری و تجربی پیش می آمد که در هر مورد درس های زیادی می گرفتیم. تمام روزهایی که در شیفت کاری بودیم و یا روزهایی که به دلیل تعمیرات یا شات دون و اورهال در کنار همکاران عملیات می ماندیم در عین کسب تجربه برای ما خاطراتی ارزشمند هستند. 

این بازنشسته بخش انبار پلیمر آریاساسول ، افزود: وقتی نتایج کار عملیات مشخص و پروژه های بخش های اجرایی به ثمر می نشست ما هم به عنوان جزء کوچکی از کل عملیات خوشحال می شدیم و همه این ها جزو خاطرات شیرین ما هستند. انبار یک بخش آن-کال هم داشت و در مواقع تعمیرات یا شات داون هر چقدر طول می کشید ما هم در سایت حضور داشتیم، چون نیاز به تعویض قطعات داشتند. 

او متولد آبادان است و می گوید بعد از جنگ تحمیلی که اجبارا به اهواز و اصفهان کوچ کرده اند ، دیگر به شهر خود برنگشته و سالها بعد ازدواج می کند و حالا سالهاست در بابل ساکن است و در همانجا با همسرش زندگی می کند. 

خلیلیان درباره کار در شرایط اقماری هم گفت: وقتی هنوز پیمانکار بودیم ، برای تردد به عسلویه پرواز نداشیم و همه این مسیر طولانی را زمینی سفر می کردیم. بعد ها هم که جذب شرکت شدم تا چند سال ساری فرودگاه نداشت و باید با پرواز به تهران می آمدم و بعد زمینی به ساری می رسیدم. البته که آن سالها این مسیر سختی زیادی داشت اما خدار را شکر می کنم و این موضوعات امروز برای من خاطرات شیرینی هستند. 

او با اشاره به تنهایی همسر و تک فرزندش ، در بابل ، گفت: خانواده در این فاصله و دوری شرایط سختی داشتند. همسرم تمام مدت با فرزندم تنها بود و باید همزمان همه امور خانه را مدیریت می کرد و به نظر من فداکاری زیادی کرده است. بسیاری از امور روزمره و ساده مثل یک خرید روزانه در خلاء حضور من سخت بود و من از همسرم بابت این تلاش و همراهی همیشه تشکر کرده ام. 

این بازنشسته آریاساسول با بیان اینکه در این چند سال بازنشستگی بیشتر زمان را در کنار همسرش می گذراند و در جایی مشغول به کار نشده است، افزود: دنبال شغل مناسبی هستم اما شرایط شغلی در بابل با شهرهای دیگر فرق دارد و بیشتر فضای توریستی است. فرصت های شغلی در این شهرها مثل شهرهای جنوبی که فضایی صنعتی دارند نیست. 

خلیلیان ضمن تشکر از این تماس و گفت و گو ،  خواست که سلامش را به همکاران قدیمی خود برساند و خاطرنشان کرد: در این چند سال رابطه ما به طور کامل با شرکت آریاساسول قطع شده بود و از  اینکه دوباره به یاد ما افتادید بسیار خوشحال شدم.

ارسال نظر :